نتظار

-------------
مهدى اى آبی ‏ترین احساس‌ها!

 اى معطر از شمیم یاس‌ها!

 اى تو خورشید شبِ یلداى من!

 اى همه انگیزه فرداى من!

 اى نشانى از خدا، خال لبت!

 عاشقم، عاشق بسوزد در تَبَت‏

 اى که دستت روى دوشِ آفتاب!

 چشم من با یاد تو رفته به خواب‏

 اى که جارى از کلام تو غزل!

 صاحب دنیا تو بودى از اَزَل‏

 ترجمان لحن خیس اشکها!

 رازدار گفتگوهاى خدا!

 اى که با دریا تکلّم می ‏کنى

برکه‌ها را پرتلاطم می‌کنی‏

 اى قرار ما همه آدینه‏ ها

 درمیان سبزى سبزینه‏ ها

 مهدى! اى از نسل گلهاى سپید

 اى شِفابخش دل مجروح بید

 غیبت تو فصل زرد بی ‏کسى است‏

 انتظارم، رویش دلواپسى است‏

 یاد تو تا در دلم آمد فرود

 شعر من بی ‏اختیار از تو سرود

 بعد از این من باغبانى می ‏شوم‏

 باغبان بى‏نشانى می ‏شوم‏

 تا بِکارم بذر ناب انتظار

 در دل ابرىّ خود، فصل بهار

---------------------

ملیحه سادات قادری

--------------------

http://313yaar.persianblog.ir/post/162

-----------------



:: موضوعات مرتبط: اشعار 
:: برچسب‌ها: نتظار
ن : m14e12.ir
 
ت :
 
 

امام زمان(عج)-مناجات

----------------------

دلگیرم از زمانه بیا مهربان من

بر لب رسیده از غم ایّام جان من

دنیا مرا به بند اسارت کشیده است

رنگ قفس شده همه ی آسمان من

عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی

باران شرم می چکد از دیدگان من

عشّاق را به رنج و بلا آزموده اند

ای وای اگر «فراق» بود امتحان من

دستی بگیر تا نرود نوکری ز دست

هجران تو ببین که بریده امان من

در عالم خیال شدم با تو همسفر

تعبیر شد اگر سحری، داستان من ...

شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو

شب های چارشنبه ی هفته از آن من

«یک شب به خاطر سفر کربلای تو

یک شب به خاطر سفر جمکران من»

با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا

تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من

با یک نگه برای دلم فتح باب کن

گردم فدائی تو، امام زمان من

------------------
-------------


:: موضوعات مرتبط: اشعار 
:: برچسب‌ها: امام زمانعجمناجات
ن : m14e12.ir
 
ت :
 
 

خبر دارم که روزی از دل آیینه می‌آیی

نماز سبز تا برپا شود، آدینه می‌آیی

خبر دارم که دادِ ذوالفقارت با تو خواهد بود

طلوع صادق خورشیدوارت با تو خواهد بود

خبر دارم که بانگ کربلا تکرار می‌گردد

و ظهر تشنگان، از چشمه‌ات سرشار می‌گردد

خبر دارم که معبدها، همه گلپوش خواهد شد

حضورت را، درختان جهان آغوش خواهد شد

خبر دارم که بُت‌های مُجسّم، خوار می‌گردند

ستون کاخ‌ها، در ناگهان آوار می‌گردند

خبر دارم، زبانت،‌ داد را تفسیر خواهد کرد

عدالت را چو نور روز، عالمگیر خواهد کرد

خبر دارم که من هم می‌توانم با تو صحبت کرد

و از چشم تو بی‌منّت،‌ تمنّای محبّت کرد

خبر دارم که با دست عدالت، دست خواهی داد

«عدالت نامه» را با مُهر خود پیوست خواهی داد

جهان را صبر در دل، یک زمان لبریز خواهد شد

در آن روزی که می‌آیی تو، رستاخیز خواهد شد

------------------- 

شیرینعلی گلمرادی

--------------

http://www.sobhan54.blogfa.com/category/287

-------------