آخر الزّمان و قرآن

آخر الزّمان و قرآن

به دوران پایانى عمر جهان که از یک طرف پایان‏بخش دوران هستى است و از طرف دیگر آغازگر فروریختن جهان و شروع قیامت است، «آخر الزمان» گفته مى‏شود. این اصطلاح افزون بر آنکه در منابع اسلامى به صورتى گسترده انعکاس یافته، در منابع و فرهنگ غیر اسلامى نیز راه یافته و امرى شناخته شده مى‏باشد.
در منابع اسلامى در کنار اصطلاح «آخر الزمان» از اصطلاح دیگرى به نام «اشراط الساعة = نشانه‏هاى قیامت» نیز یاد شده است ، اما تاکنون تحقیق جامعى براى باز شناخت عناصر مفهومى این دو اصطلاح و تفاوتهاى آنها انجام نگرفته است. بدین خاطر در غالب مباحث مربوط و نیز کتابهایى که به این مسأله پرداخته خلط و در هم آمیختگى آشکارى به چشم مى‏خورد.
کنکاشى گسترده و عمیق این حقیقت را بدست مى‏دهد که اصطلاح «اشراط الساعة» اعم از اصطلاح «آخر الزمان» بوده و تفاوتهاى ذیل میان آن دو وجود دارد:
۱ ـ دامنه مفهومى در اصطلاح «اشراط الساعة» از دوران بعثت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آغاز مى‏شود  و تا فروریختن نظام عالم شامل فروریختن آسمانها، زمین، کوهها و… استمرار مى‏یابد ، در حالى که دامنه مفهومى «آخر الزمان» تنها به دورانى خاص؛ یعنى دوره پایانى هستى و پیش از فروریختن نظام عالم، محدود مى‏باشد.
۲ ـ از آنجا که دوران آخر الزمان دورانى ملحق به دنیا محسوب مى‏گردد، مبانى تکلیف شامل آگاهى، اراده و اختیار در این دوران سریان دارد از اینرو مردم در این دوره براى انتخاب دین حق یعنى اسلام ـ که از سوى مهدى منتظر (عج) ابلاغ مى‏شود ـ کاملاً مختار خواهند بود و راه براى توبه و بازگشت کافران و فاسقان همچنان هموار است مگر آنکه به تیغ قهر آن حضرت گرفتار شوند.
از طرفى به تصریح قرآن با آمدن قیامت و با «طلوع خورشید از مغرب» به عنوان تحقق یکى از آیات الهى و با شروع از هم پاشیدن نظام دنیا دوران توبه و بازگشت به ایمان و عمل صالح پایان پذیرفته وصف مؤمنان از کافران به صورتى ناخواسته از هم متمایز مى‏شود.  این امر نشان مى‏دهد که اگر در بخشى از دامنه مفهومى اشراط الساعة یعنى از دوران رسالت پیامبر صلى الله علیه وآله تا دوران آخر الزمان دامنه تکلیف استمرار دارد، در بخشى دیگر از آن یعنى پس از دوران آخر الزمان تا ظهور قیامت عرصه تکلیف رخت بر مى‏بندد.
از طرف دیگر با تکیه بر این نکته مى‏توان مصادیق رخدادهاى آخر الزمان را از اشراط الساعة متمایز ساخت، به این بیان که مصادیقى همچون ظهور مهدى (عج)، فرود آمدن عیسى علیه السلام، رجعت و ظاهر شدن دود از آسمان ناظر به رخدادهاى آخر الزمان خواهد بود، در حالى که حوادثى همچون طلوع خورشید از مغرب، شکافتن آسمان و… مربوط به اشراط الساعة مى‏باشد.
بر این اساس، ثبات و ماندگارى نظام عالم و استمرار قانون تکلیف از اختصاصات آخر الزمان است در حالى که با شروع آن دسته از نشانه‏هاى قیامت (اشراط الساعة) که پس از آخر الزمان تحقق مى‏یابد افزون بر آنکه دامنه تکلیف برچیده مى‏شود. نظام عالم فروخواهد ریخت، چنانکه «آخر الزمان» و رخدادهاى آن را تماماً مى‏بایست به عنوان یکى از نشانه‏هاى قیامت «اشراط الساعۀ» ارزیابى کرد .

 

آخر الزمان در قرآن‏
در قرآن کریم از آخر الزمان به طور صریح سخن به میان نیامده است، اما در لابلاى برخى از آیات به آن اشاره شده است، این آیات را به چند دسته مى‏توان تقسیم کرد:
۱٫ از وقوع برخى از رخدادها خبر داده که از گذشته تا حال تحقق نیافته و از آنجا که در خود این آیات وقوع آنها با ظهور نشانه‏هاى قیامت همراه است، مى‏توان نتیجه گرفت که ظرف تحقق آنها «آخر الزمان» است،  چنانکه از خروج یأجوج و مأجوج و خرابى سدّ ذوالقرنین خبر داده و این رخداد را نزدیک به قیامت دانسته است ، و نزول عیسی علیه السلام از آسمان را از نشانه‏هاى قیامت برشمرده ، و رجعت گروهى از انسانها به عنوان رخدادى پیش از وقوع قیامت معرفى شده است .
۲٫ از میراث برى زمین توسط صالحان و مستضعفان و حکومت آنان به عنوان سنت و اراده تخلف‏ناپذیر الهى خبر داده شده است ، و از آنجا که میراث بر اموال و امتیازات صاحبان پیشین را مالک مى‏شود، مى‏توان دریافت چنین میراث برى گسترده که تمام زمین را در بر مى‏گیرد پس از آخرین سلسله از حکمرانى و سلطه بر زمین توسط زمامداران ناشایسته در فرجام جهان، تحقق مى‏یابد، زیرا با فرض هر حکومتى پس از صالحان و مستضعفان، میراث برى آنها مفهومى نخواهد داشت.
۳٫ چیره شدن اسلام بر تمام ادیان و حاکمان مطلق اسلام بر تمام جهان که در آیاتى از قرآن پیش بینى شده است  امرى است که تاکنون تحقق نیافته، و رخدادى نیست که به صورت طبیعى و بدون استفاده از دعوت علنى و همگانى مهدی (عج) و استفاده از قدرت اعجاز و قهر قابل تحقق باشد، از این رو باید پذیرفت که این وعده الهى در دوران پایانى دنیا همزمان با ظهور مهدى (عج) انجام خواهد گرفت .
افزون بر قرآن «آخر الزمان» و رخدادهاى آن به صورتى بس گسترده و با جزئیات زیاد در روایات فریقین انعکاس یافته، و صاحبان جوامع روایى این روایات را در کتابهایى با عناوین: الفتن و الملاحم یا الفتن و اشراط الساعة  ذکر کرده‏اند.
فرجام جهان از نگاه ادیان آسمانى‏
قرآن اعلام داشته که میراث برى زمین توسط صالحان در کتاب زبور نوشته شده است .
چنانکه در آیه «و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته»  به طور ضمنى از نزول عیسی علیه السلام سخن به میان آورده است، این امر نشانگر آن است که ادیان آسمانى پیشین کم و بیش از فرجام جهان و نشانه‏هاى آن خبر داده‏اند.
در تورات در داستان پیامبران همچون عاموس، هوشع، اشعیاء، میکا، ارمیاء و… از روز خدا سخن به میان آمده که در آن پادشاهى از نسل داود ـ یعنى فرزند انسان ـ که روح خدا بر او قرار گرفته ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و خیر و برکت پر خواهد ساخت، همچنین در پیشگوئى‏هاى حزقیان از هجوم جوج (یأجوج) و هلاکت آنها و تغییرات کیهانى همچون تاریکى خورشید و ستارگان خبر داده شده است و در نوشته‏هاى بین النهرین از هجوم سپاه یأجوج و مأجوج و فتنه مسیحاى دروغین (دجّال) و ظهور منجى اى که پسر انسان، پسر خدا و انسان یاد شده است گزارش شده است.
در اناجیل مسیحیان از نزدیک بودن پایان دنیا، رجعت عیسى، ظهور مسیحیان دروغین، شایع شدن قحط¬سالى، وبا، زلزله‏هاى مرگبار، جنگها و بلاهاى سخت، نابود شدن سپاه یأجوج و مأجوج گفت¬وگو شده است.
در عبارتى عیسى علیه السلام چنین مى‏فرماید: «کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید. مستعد باشید زیرا در ساعتى که گمان نمى‏برید پسر انسان مى‏آید…» و اساساً گفته شده که محور و مرکز تعلیمات عیسى علیه السلام بشارت نجات و تحقق ملکوت خداست .
فرجام جهان از نگاه اسلام‏
از مجموعه آیات و روایات پیرامون آخر الزمان نکات زیر قابل استفاده است:
۱٫ جهان همانگونه که با آفرینش الهى و ظهور آدم به عنوان نخستین انسان داراى آغازى روشن است، در پایان نیز داراى فرجامى مشخص و معین است، و اول و آخر این کهنه کتاب چنانکه برخى پنداشته‏اند نیافتاده است.
۲٫ جهان در روند خود به سوى حاکمیت ظلم و کفر پیش مى‏رود، و برغم تلاش پیامبران مردم از مسیر ترسیم شده آنها منحرف مى‏شوند و در نظام اجتماعى ستم و در روابط فردى فسق و فجور حاکم خواهد شد.
۳٫ برغم حاکمیت چنین روندى در پایان هستى، ظلم و کفر از جهان رخت برمى¬بندد و با چیره شدن اسلام بر تمام ادیان، صالحان مستضعف حاکمیت جهان را بر عهده خواهند گرفت.
۴٫ براى برچیده شدن ظلم و کفر و حاکمیت عدالت و اسلام انسانى والا و بزرگ از سلسله امامان به نام مهدى (عج) ذخیره شده است.
۵٫ با بسته شدن پرونده جهان با حاکمیت دین و عدالت، جهانیان مهیاى ظهور رستاخیز و برچیده شدن نظام هستى مى‏شوند.

 

فلسفه فرجام هستى‏
مکاتب زمینى از ترسیم آینده جهان ناتوانند و هیچ پاسخ روشنى در این باره ارائه نمى‏کنند، اما در مقابل، ادیان آسمانى بویژه اسلام به طور شفاف و روشن از پایان هستى و فرجام نیک آن سخن به میان آورده‏اند، این امر به عنوان یکى از امتیازات قابل توجه ادیان الهى محسوب مى‏شود که در کنار تعریفى روشن از خالق، هستى و انسان، تعریفى روشن از جهان، آغاز و انجام آن دارند، توان گزارشگرى از آینده ایى که هنوز فرا نرسیده به عنوان اخبار از غیب نشانه ایى از حقانیت ادیان آسمانى است، آیا دینى که از آبشخور وحى آسمانى بهره ندارد مى‏تواند با قاطعیت اعلام کند روزى منجى عالم ظهور خواهد کرد، اقوام وحشى با سپاهى عظیم هجوم خواهند آورد و از طرف دیگر هر انسان مؤمن و آزاده ایى از اینکه دین و عدالت بر پهنه گیتى حاکم نیست هماره در رنج است، و گاه در بخشهایى از تاریخ این حاکمیت چنان تلخ بود که امید رهایى و نجات در دل هر انسانى مرده و بسیارى با ناامیدى کامل چشم از جهان فرو بستند. اما در مقابل کسانى که با آموزه‏هاى پیامبران آشنایند و از فرجام نیک جهان اطلاع یافته‏اند هماره چراغ امید و آرزو در دل آنها روشن است و وجود چنین امیدى در دلها باعث پویایى حرکت و تلاش است. بدین خاطر انتظار ظهور منجى نه تنها باعث رخوت و سستى نمى‏شود، بلکه موجى از حرکت و جوشش را به دنبال مى‏آورد.
رخدادهاى آخر الزمان‏
به استناد آیات قرآن و روایاتى که در تفسیر و تبیین آنها وارد شده است، رخدادهاى آخر الزمان را مى‏توان چنین برشمرد:
۱ـ ظاهر شدن دود از آسمان
۲ـ ظهور مهدى علیه السلام
۳ـ خروج سفیانى
۴ـ خروج دجّال
۵ ـ فرود آمدن عیسى علیه السلام از آسمان
۶ـ خروج یأجوج و مأجوج
۷ـ خروج دابة الارض
۸ ـ رجعت
در میان این رخدادها ظاهر شدن دود از آسمان تغییرى کیهانى بوده و سایر رخدادها مربوط به تحولات اجتماعى است.

 

۱ـ ظاهر شدن دود از آسمان‏
«فارتقب یوم تاتى السماء بدخان مبین»
براى این آیه شریفه دو شأن نزول ذکر شده است:
الف) از آنجا که مشرکان مکه بر کفر و لجاجت خود پافشارى کردند پیامبر صلى الله علیه وآله آنها را نفرین کرد و از خداوند خواست تا آنان را به قحط¬سالى دوران یوسف علیه السلام مبتلا کند. در اثر نفرین پیامبر صلى الله علیه وآله قحطسالى شدیدى به مشرکان منکر روى آورد به گونه‏اى که در اثر شدت گرسنگى آسمان را بسان دود مى‏دیدند.
طبق این شأن نزول وعده¬ایى که در آیه داده شده؛ یعنى ظاهر شدن دود از آسمان، پیش از این در دوران مکه اتفاق افتاده و دود نیز واقعى نبوده، بلکه آسمان در اثر شدت گرسنگى در نگاه آنها دود به نظر آمده است.
ب) مشهور مفسران بر آنند که این آیه از یکى از تغییرات کیهانى به عنوان نشانه¬ایى از آخر الزمان خبر داده که در زمان موعود تحقق خواهد یافت.
آنچه از ظاهر این آیه و آیات پسین بدست مى‏آید، شأن نزول دوم را تقویت مى‏کند؛ زیرا از ظاهر آیات بدست مى‏آید:
۱٫ ظاهر کلمه «دخان» دود واقعى است و حمل آن بر تاریکى آسمان در اثر گرسنگى خلاف ظاهر است.
۲٫ توصیف دخان به مبین (آشکار) با برخورد انحصارى آن با گروهى از مشرکان مکه سازگار نمى‏باشد.
۳٫ این دود تمام مردم را در بر مى‏گیرد «یغشى الناس» با چنین توصیفى نمى‏توان پذیرفت که تنها در منطقه‏اى محدود همچون مکه منتشر شده باشد.  از آنجا که پس از استغاثه کافران این عذاب الهى از آنان برداشته مى‏شود، این رخداد مربوط به دوران آخر الزمان خواهد بود که در آن باب توبه و بازگشت و رفع عذاب همچنان گشوده است.
در روایات فراوانى دود آسمان به عنوان یکى از نشانه‏هاى قیامت که در آخر الزمان رخ مى‏دهد، معرفى شده و در توصیف آن چنین آمده است: دودى آشکار بسان سر گوساله بریان شده از عدن بر مى‏خیزد و چهل شبانه روز مشرق و مغرب جهان را چنان پر مى‏کند که زمین به مثابه خانه‏ایى مى‏ماند که در آن آتش افروخته باشند و تمام شکافهاى آن پر از دود شود، این دود تمام ساکنان زمین را فرا مى‏گیرد، با این تفاوت که براى مومن موجب زکام مى‏شود، اما کافر را مست و بیهوش کرده از بینى و گوش او خارج مى‏گردد.
۲ـ ظهور مهدى‏ (علیه¬السلام)
آیاتى که به ظهور مهدى علیه السلام به صورتى آشکار یا به اشاره دلالت دارند، بر شش دسته است:
الف) آیاتى که بر طغیان و سرکشى گروهى از مردم به رهبرى سلسله جنبانان کفر و فسق همچون لشکر سفیانى  و دجّال  دلالت دارند، و به استناد روایات در دوران ظهور مهدى علیه السلام به دست ایشان یا عیسی‏ علیه السلام هلاک خواهند شد.
ب) آیاتى که به نزول عیسى علیه السلام از آسمان ناظر است ، و به استناد روایات این نزول همزمان با ظهور مهدى علیه السلام و به منظور حمایت از ایشان انجام مى‏گیرد.
ج) آیاتى که دلالت بر خروج دابة الارض از زمین و بازگشت گروهى از صالحان و فاسقان دارد (رجعت) ، و بر اساس روایات این ماجرا در دوران ظهور مهدى علیه السلام رخ مى‏دهد.
د) آیاتى که از وعده و سنّت الهى مبنى بر پیروزى صالحان و مستضعفان بر مستکبران و حکومت صالحان بر سرتاسر زمین خبر داده ، و بر اساس روایات به ظهور و حکومت مهدى علیه السلام تطبیق شده است.
هـ) آیاتى که از غلبه فراگیر اسلام بر جهان و نابودى تمام ادیان سخن به میان آورده ، و ظرف تحقق آن دوران مهدى علیه السلام مى‏باشد.
و) آیاتى که به خروج حضرت مهدى علیه السلام و گرد آمدن یاران ایشان پرداخته است .
از آنجا که سه دسته نخست آیات به طور جداگانه در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته‏اند، به بررسى سایر آیات مى‏پردازیم.

 

حکومت صالحان وعده الهى‏
از دو آیه ان الارض لله یورثها من یشاء  و و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون  استفاده مى‏شود:
الف) میراث برى زمین توسط صالحان وعده حتمى الهى است.
ب) این وعده افزون بر قرآن ـ که در آیه فوق از قرآن با عنوان ذکر یاد شده است ـ در برخى دیگر از کتابهاى آسمانى پیشین همچون زبور داود نیز گزارش شده است که نشانگر فراگیر بودن انتظار منجى و نجات و پیروزى صالحان در میان ادیان آسمانى است.
ج) تاکید بر واژه «ارض» نشانگر وسعت و فراگیر بودن دامنه وعده الهى است که تمام زمین رادر بر مى‏گیرد.
و بکار بردن واژه «ارث» بیانگر آن است که پیش از آنها حکومت جهانى بدست انسانهاى ناشایست و غیر صالح اداره مى‏شود که با فرارسیدن وعده الهى این حکومت از دست آنها خارج و به عنوان میراث بدست صالحان مى‏رسد.
هـ) با توجه به اطلاق صالح در قرآن به انسان¬هایى که از هر نظر روان خود را پالایش کرده و گوهر جان آنها خدایى شده است، مى‏توان نتیجه گرفت انسانى بس شایسته و صالح رهبرى صالحان وارث زمین را بر عهده خواهد گرفت. به عبارت روشنتر از این آیات افزون بر آنکه استفاده مى‏شود زمامداران عصر مهدى علیه السلام انسان¬هایى صالح و شایسته‏اند، مى‏توان برداشت کرد که شخص مهدى علیه السلام به عنوان رهبر و پیشوا در اوج نزاهت و صالح بودن قرار دارد.
بنابر آنچه گفته شد حمل و تطبیق این آیات بر حکومت مهدى علیه السلام در روایات  کاملاً منطقى به نظر مى‏رسد.
در آیه: و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین   از اراده تخلف‏ناپذیر الهى مبنى بر پیروزى مستضعفان و پیشوایى آنها سخن به میان آمده که در روایات به حکومت مهدى علیه السلام تطبیق شده است.  این آیه در لابلاى آیاتى قرار دارد که در آنها تفصیل ماجراى ظلم و ستم فرعون و استضعاف بنى اسرائیل و نجات آنها توسط موسى علیه السلام بیان شده است و برغم آنکه ظاهر آیه از اراده الهى مبنى بر نجات بنى اسرائیل مستضعف از دست فرعون و دستگاه حکومت وى خبر داده اما اراده ایى فراگیر که روزى تمام مستضعفان جهان را در بر مى‏گیرد، از مفهوم آیه برداشت شده است.
مشابهت هایى که بین داستان موسى علیه السلام و بنى اسرائیل با داستان مهدى علیه السلام و مستضعفان آخر الزمان وجود دارد صحت و ظرافت این برداشت فراگیر را تایید مى‏کند.  این مشابهت بدین قرار است:
۱٫ بسان دوران موسى، پیش از ظهور مهدى علیه السلام فراعنه و حکمرانان جبّار و ستمگرى حکومت خواهند داشت و چنانکه در روایات متواترى آمده است جهان در اثر ستمگرى آنها پر از ظلم و بیداد خواهد شد.
۲٫ همچنان که بنى اسرائیل برغم همه ستمهاى بى حد و مرز دستگاه حکومت فرعون به آمدن انسانى منجى به نام موسى امید داشتند، مومنان و مستضعفان هماره به آمدن منجى عالم یعنى مهدى علیه السلام آرزومندند و آمدن او را انتظار مى‏برند.
۳٫ همانگونه که سنت الهى و اراده تخلف‏ناپذیر خداوند مبنى بر حکومت مستضعفان در ماجراى بنى اسرائیل بدست شخصى به نام موسى تبلور یافت، این سنت در آخر الزمان بدست انسانى به نام مهدى علیه السلام تحقق خواهد یافت.
۴٫ همانگونه که خداوند موسى را در دل خانه دشمن و به صورت ناشناس حفظ و حراست نمود، مهدى علیه السلام را نیز برغم زندگى درمیان دشمنان به صورت ناشناس حفظ و نگاهبانى مى‏کند.
۵٫ همانگونه که در فرجام ماجراى بنى اسرائیل، فرعون و حکومت او نابود شد و حکومت الهى بدست موسى شکل گرفت، تمام مؤمنان مستضعف بدست مهدى علیه السلام از زیر یوغ ستمگران و کافران نجات یافته و حکومت الهى بدست آن امام تشکیل خواهد شد.
تنها تفاوت این دو ماجرا سطح و گستره آن است. گستره پیام و نجات بخشى موسى علیه السلام منحصر به بنى اسرائیل و بخشى از زمین بوده است اما پیام، نجات بخشى و حکومت مهدى علیه السلام تمام جهانیان در گستره زمین را در بر خواهد گرفت.

 

حاکمیت اسلام در سرتاسر گیتى‏
از ظاهر آیه: هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لو کره المشرکون   بدست مى‏آید که هدف نهایى رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله این است که اسلام به عنوان دین حق بر تمام ادیان جهان چیره و غالب گردد، گر چه مشرکان در مقابل تحقق این هدف ایستادگى خواهند کرد. پیداست که این هدف تاکنون تحقق نیافته و اسلام تنها در بخشى از جهان گسترده شده است. در روایات اهل بیت علیهم السلام زمان تحقق این هدف ظهور مهدی علیه السلام اعلام شده است. چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ ابوبصیر فرمود: سوگند به خدا هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است و وقتى با اراده خداوند، قائم قیام نماید کافران و مشرکان از قیام و ظهور وى ناراضى و نگران خواهند بود.  و حضرت امیر علیه السلام فرمود: خداوند مصداق این آیه را آشکار نساخته است، سوگند به جانم کسى که جانم بدست اوست هیچ آبادى نمى‏ماند مگر آنکه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد صلى الله علیه وآله بدهند.
چنانکه امام باقر علیه السلام زمان تحقق تفسیر آیه و قاتلوهم حتى لاتکون فتنة و یکون الدین کله للَّه  ؛ «و با آنان بجنگید تا فتنه ایى بر جاى نماند و دین یکسره از آن خدا گردد». را زمان ظهور مهدى علیه السلام دانسته که اثرى از شرک در زمین باقى نخواهد ماند.
و امام کاظم علیه السلام در تفسیر آیه: و له اسلم من فى السموات طوعاً و کرهاً و الیه ترجعون   «هر که در آسمان و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانده مى‏شوند.» فرمود:
این آیه در شأن قائم نازل شده، که هنگام ظهور اسلام را بر یهودیان، مسیحیان، ستاره پرستان، بى دینان، مرتدان و کفاران در شرق و غرب جهان عرضه نماید. هر کس از روى تمایل اسلام را بپذیرد او را به نماز و زکات و انجام دستوراتى که بر هر مسلمان واجب است، مکلف مى‏سازد و هر کس تن به پذیرش اسلام ندهد گردنش را مى‏زند، به طورى که در سراسر جهان جز موحّد و یکتاپرست باقى نمى‏ماند.

 

ظهور مهدی علیه السلام و گردآمدن یاران او
در برخى از روایات آیۀ: سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق من ربهم  بر خروج امام زمان (عج) به تاویل برده شده است . و نیز در برخی دیگر از روایات آیه خاشعة أبصارهم ترهقهم ذلّه ذلک الیوم الذى کانوا یوعدون  بر قیام مهدی علیه السلام تطبیق شده است ، چنانکه مقصود از بندگانى که یهود طغیانگر را «پس از طغیان دوم گوشمالى خواهند داد»  مهدى و یارانش معرفى شده است،  همچنین آیه اینما تکونوا یات بکم اللَّه جمیعاً  بر گرد آمدن یاران مهدى حمل شده است.  علامه طبرسى مى‏گوید: در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده که مراد از آنها یاران مهدى علیه السلام در آخرالزمان است .
به استناد برخى از روایات این امر زمانى اتفاق مى‏افتد که آن حضرت وارد مسجد الحرام شده و پشت به حجر الاسود با صداى بلند خود را معرفى کرده و یاران خود را به یارى مى‏طلبد، صداى ایشان چنان طنین انداز مى‏شود که تمام ساکنان زمین از ظهور ایشان مطلع مى‏گردند.
از مجموع آیات مورد اشاره نکات زیر قابل استفاده است:
۱ـ ظهور مهدى علیه السلام بسان ظهور موسى علیه السلام از وعده‏هاى حتمى و سنتهاى تخلف‏ناپذیر الهى است که در یک زمانى تحقق خواهد یافت، روایاتى همچون: لو لم‏یبق من الدنیا الا یوم لبعث اللَّه فیه رجلا من اهل بیتى یملوها عدلاً کما ملئت جوراً  ناظر به همین وعده حتمى الهى است.
۲ـ از مضامینى همچون میراث برى و نیز علائمى دیگر بدست مى‏آید که ظهور مهدى علیه السلام در آخر الزمان و پیش از پایان یافتن دنیا انجام مى‏گیرد.
۳ـ ظهور مهدى در شرائطى است که در دنیا ادیانى غیر از اسلام حاکم است و با ظهور ایشان اسلام بر سرتاسر گیتى حاکم خواهد شد.
۴ـ ظهور مهدی علیه السلام در شرائطى است که ظلم، فسق و فجور جهان را فراگرفته است و حکومت ایشان پایان بخش ستمها و کثریها خواهد بود.
۵ ـ قیام مهدى علیه السلام با حوادثى همچون خروج دجّال و سفیانى و برخى از تغییرات کیهانى همراه است.
۶ ـ در دوران حکومت مهدى ماجراى رجعت اتفاق خواهد افتاد.
۷ـ با توجه به اینکه در پاره ایى از آیات پس از یاد کرد علائم ظهور و حکومت ایشان از نشانه‏هاى ظهور قیامت همچون دمیدن در صور سخن به میان آمده مى‏توان نتیجه گرفت که پایان حکومت و دوران ایشان آغازگر ظهور رستاخیز خواهد بود.

 

۳ـ خروج سفیانى‏
و لوترى اذ فزعوا فلافوت و اخذوا من مکان قریب 
در شأن نزول این آیه چهار وجه گفته شده است:
الف) مقصود مشرکان هستند که در مقابل دعوت پیامبر به عناد و لجاجت پرداخته و عذاب الهى در دنیا بر آنها فرود آمده است.
ب) مقصود آن دسته از مشرکان اند که در جنگ بدر به صف آرایى در مقابل مسلمانان پرداختند و در همین جنگ کشته شدند.
ج) مقصود مشرکانى است که پس از دمیدن درصور از قبر خود خارج شده و با دیدن نشانه‏هاى قیامت و عذاب الهى دچار وحشت شدید مى‏شوند و برغم ابراز ایمان، سودى به حالشان نمى‏بخشد .
د) مقصود لشکران سفیانى است که در آخر الزمان خروج مى‏کنند و وقتى به سرزمین بیداء مى‏رسند به فرمان الهى در زمین فرو مى‏روند. و تنها یک یا دو نفر از ایشان باقى مى‏ماند .
آنچه که در ادامه این آیه آمده دو دیدگاه نخست را مردود مى‏سازد، زیرا در ادامه آیه آمده است که آنان با دیدن عذاب الهى مى‏گویند ما ایمان مى‏آوریم اما این ابراز ایمان سودى به حال آنان نمى‏بخشد، و بدیهى است مشرکان چه در جنگ بدر و چه در شرائط دیگر هر گاه به راستى ایمان مى‏آوردند از آنها پذیرفته مى‏شد، و بر ایشان سود بخش بود. از طرف دیگر تاریخ نشان نمى‏دهد که مشرکان در جنگ بدر یا شرائط دیگر با دیدن عذاب الهى اظهار ایمان نموده باشند. بنابراین یکى از دو تفسیر سوم و چهارم یا هر دوى آنها صحیح است.
علامه طباطبایى این آیه را بر اساس دیدگاه سوم تفسیر کرده . و در برخورد با روایات خروج سفیانى معتقدند که آیه براساس قاعده جزیی و تطبیق بر ماجراى سفیانى حمل شده است.  دیدگاه علامه از آن جهت که بین ظاهر آیه که ناظر به قیامت است و بین روایات فراوانى که آیه را به ماجراى خروج سفیانى حمل کرده‏اند جمع کرده است، صائب به نظر مى‏رسد.
گذشته از آیه مذکور آیات دیگرى در روایات اهل بیت علیهم السلام بر خروج سفیانى تطبیق شده که عبارتند از:
یا ایها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس جوهاً فنردها على أدبارها  امام باقر (ع) این آیه را ناظر به نابودی لشکر سفیانی دانسته است .
قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذاباً من فوقکم او من تحت ارجلکم 
در روایات عذابى که از زیر پاها فرود مى‏آید به فرو رفتن در زمین تفسیر شده است.  و از آنجا که این عذاب در کنار خروج دجّال آمده است، به نظر مى‏رسد مقصود فرو رفتن سپاه سفیانى در منطقه بیداء است.
در روایات زیادى خروج سفیانى از نشانه‏هاى حتمى اعلام شده که پیش از ظهور قیامت در دوران آخر الزمان تحقق خواهد یافت. محل خروج او سرزمین خشک و زمان خروج او از آغاز تا انجام پانزده ماه خواهد بود.
او مردى است از تبار ابوسفیان و بسیار سنگدل که درطول جنگهاى خود جنایات زیادى مرتکب شده و خون هزاران بى گناه را بر زمین مى‏ریزد . او دو لشگر را گسیل مى‏دارد یکى از آنها شهرهاى بابل، دمشق و کوفه را پس از شکست دادن مردمى که براى دفاع از دیار خود قیام مى‏کنند، به تصرف خود در مى‏آورند.
لشکر دوم سفیانى به تعقیب مهدى علیه السلام به سمت مدینه حرکت مى‏کند اما مهدى علیه السلام به همراه شمار اندک یاران خود پیش از رسیدن لشکر سفیانى از مدینه خارج و در مکه پناه مى‏گیرند. آنان پس از اشغال به مدت سه شبانه روز به قتل و غارت در مدینه مى‏پردازند. آنگاه به دنبال مهدى علیه السلام روانه مکه مى‏شوند، و وقتى به سرزمین بیداء دربیرون مکه مى‏رسند به فرمان الهى و با کوبیدن زمین با پاى جبرئیل در آن سرزمین فرو مى‏روند و تنها یک، دو یا سه نفر به صورت سگ و غیرطبیعى زنده مى‏مانند تا به سفیانى خبر دهند بر سر یاران آنها چه آمده است.
با آمدن لشکر یمانى از خراسانى و سید حسنى از دیلم و ملحق شدن آنها به سپاه مهدى علیه السلام آن حضرت به سوى لشکر سفیانى حرکت مى‏کند و سفیانى در جنگى با سپاه مهدى علیه السلام در کنار کوفه بدست آن حضرت کشته و سپاه او در هم مى‏شکنند .

 

۴ـ خروج دجّال‏
یکى از شأن نزول‏هاى گفته شده پیرامون آیه ان الذین یجادلون فى آیات اللَّه بغیر سلطان اتیهم . نزول آن درباره یهودیان است که گفتند: صاحب ما مسیح بن داود یعنى دجّال در آخر الزمان بیرون آید و سلطنت او در خشکى و دریا گسترش مى‏یابد و ما بر عرب غلبه خواهیم یافت که خداوند در پاسخ آنها فرمود: آنها به این آرزو نخواهند رسید . همچنین علامه طبرسى در ذیل آیه: یوم یاتى بعض آیات ربّک  روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل مى‏کند در آن خروج دجال یکى از این نشانه‏ها معرفى شده است . همچنین در ذیل آیه یا عیسى انى متوفیک  وقتى از نزول عیسى علیه السلام سخن به میان مى‏آید، روایاتى عرضه مى‏شود که در آنها از کشته شدن دجّال بدست عیسى علیه السلام خبر داده شده است .
همچنین در تفسیر آیه: لخلق السموات و الارض اکبر من خلق الناس  گفته شده که آفرینش آسمان و زمین از آفرینش دجّال بزرگتر است؛ زیرا دجال در میان نسل آدمى از همه عظیم‏تر بوده است .
دجّال نام شخصیتى فتنه جوست که در آخر الزمان خروج مى‏کند و خسارتهاى جبران ناپذیرى به بسیارى از مردم جهان وارد مى‏سازد، از فتنه او در روایات به عنوان بزرگترین فتنه در تاریخ بشر یاد شده  و نام او افزون بر منابع اسلامى در بسیارى از منابع ادیان و ملل آمده است، او را بخاطر گردش در زمین یا فریبکارى دجال گفته‏اند، نام دیگرش مسیح است که در وجه تسمیه آن گفته‏اند یک چشم او (چشم راست) ممسوح یعنى نابینا است.
یا آنکه چون به دروغ خود را مسیح معرفى مى‏کند. یا آنکه به استثناى مکه و مدینه به تمام مناطق زمین پا مى‏گذارد.
او پس از پیروزى مهدی علیه السلام بر سفیانى از سجستان خروج مى‏کند یاران او یهودیان، مغول، تباهکاران، و بیشتر زنان بدکاره هستند. او در ابتدا ادعاى پیامبرى و سپس دعوى خدایى مى‏کند و به هر منطقه ایى که مى‏رسد با زور شمشیر یا با سحر و جادو مردم را وادار به اطاعت از خود مى‏کند، در سحر و جادوگرى چنان چیره دست است که با اشاره او آسمان مى‏بارد و زمین گیاه مى‏رویاند و حیوانات بیش از حدّ متعارف فربه مى‏شوند. شیاطین جنّ را به صورت بستگان مرده شخصى ظاهر مى‏سازد و از او براى حقانیت خدایى خود گواهى مى‏گیرد، هر چند در برخى از موارد فریب مردم، با ناکامى روبرو مى‏گردد. لشکریان عظیم دجّال پس از قتل و غارت مناطق مختلف راهى فلسطین مى‏شوند.
طبق برخى از روایات مهدى علیه السلام پس از نابودى سفیانى براى نابود کردن یهود پیش از دجّال وارد فلسطین مى‏شود، بر اساس روایات فراوان زمانى دجّال پا به فلسطین و بیت المقدس مى‏گذارد که مسلمانان به همراه امامى صالح یعنى مهدى مهیّاى نماز مى‏شوند، در همین هنگام عیسی علیه السلام از آسمان نزول مى‏کند، و پس از اقامه نماز به امامت مهدی علیه السلام درب مسجد بنا به درخواست عیسی علیه السلام گشوده مى‏شود، ناگهان چشم عیسی علیه السلام به سپاه هفتاد هزار یهود به رهبرى دجّال مى‏افتد، دجّال با دیدن عیسی علیه السلام بسان نمک در آب مى‏گدازد، عیسى خود را به او رسانده و با ضربتى هلاکش مى‏سازد، با قتل دجّال لشکر او درهم مى‏شکند و سنگ، درخت و خار به سخن آمده با معرفى کافران زمینه قتل آنها را بدست مسلمانان فراهم مى‏آورند .

 

۵ ـ نزول عیسی علیه السلام از آسمان‏
در آیاتى چند با کمک روایات به نزول عیسی علیه السلام در آخر الزمان اشاره شده است:
الف) اذ قال اللَّه یا عیسى انى متوفیک و رافعک الىّ و مطهرک من الذین کفروا و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفرو الى یوم القیامه…
طبرى در ذیل این آیه روایات زیادى را درباره نزول عیسی علیه السلام از آسمان آورده  و خود مى‏گوید: طبق روایات متواتر از پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله عیسى بن مریم در آخر الزمان از آسمان به زمین آمده و دجال را خواهد کشت .
گذشته از روایات از ظاهر آیه فوق دو نکته قابل استفاده است:
۱ـ بالا بردن عیسی علیه السلام به آسمان در جریان هجوم یهودیان براى کشتن عیسی علیه السلام با توجه به اینکه آسمان جاى انسان‏ها نیست. نشانگر موقت بودن این درنگ است و مى‏توان از آن برداشت کرد که خداوند عیسی علیه السلام را براى روزى خاص ذخیره کرده است.
۲ـ از این آیه که در آن واژه توفى بکار رفته و نیز آیه و ما قتلوه و ماصلبوه… بل رفعه اللَّه الیه  به کمک روایات بدست مى‏آید که عیسی علیه السلام در آسمان در حال حیات است و با توجه به فراگیر بودن مرگ و اینکه بستر مرگ زمین است مى‏توان نتیجه گرفت که بالاخره روزى عیسی علیه السلام به زمین فرود آمده و در زمین قبض روح خواهد شد.
ب) و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته
در تفسیر این آیه سه وجه گفته شده است:
۱ـ هر دو ضمیر (به و موته) به عیسی علیه السلام بر مى‏گردد و معناى آیه چنین است: هیچ یک از یهود و نصارى باقى نمى‏ماند مگرآنکه پس از مرگ عیسی علیه السلام به او ایمان خواهد آورد و این رخداد به هنگام فرود عیسی علیه السلام از آسمان در آخر الزمان تحقق مى‏یابد.
۲ـ ضمیر (به) به عیسى و ضمیر (موته) به اهل کتاب باز مى‏گردد، و معناى آیه چنین است هیچ یهودى یا نصرانى نیست مگر آنکه پیش از مرگ به عیسی علیه السلام ایمان مى‏آورد، هر چند ایمان او در این حالت سودى به حالش نمى‏بخشد.
۳ـ ضمیر (به) به پیامبر اسلام و ضمیر (موته) به اهل کتاب بر مى‏گردد، و معناى آیه این است: هیچ یهودى یا نصرانى نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود به پیامبر اسلام ایمان مى‏آورد .
بسیارى از مفسران تفسیر نخست را پذیرفته اند  و روایتى از امام باقر علیه السلام این تفسیر را تأیید مى‏کند.
ظاهر آیات پیشین که به روشنى درباره عیسی علیه السلام و نفى کشتن اوست، تفسیر سوّم را تضعیف می¬کند؛ زیرا مخالف میثاق آیات است، و ضعف تفسیر دوم در آن است که اوّلاً: به استناد چه قرینه-اى اهل کتاب به عیسی علیه السلام در هنگام مرگ ایمان مى‏آورند؟ ثانیاً: ایمانى که سودى نبخشد چه اثرى دارد که قرآن از آن به عنوان دلیلى بر حقانیت رسالت عیسی علیه السلام یاد مى‏کند؟!
طبق تفسیر دوم عیسی علیه السلام روزى به زمین باز خواهد گشت و یهود و نصارى بدون استثناء درخواهند یافت قضاوتهاى نادرستى که درباره عیسی علیه السلام داشتند اعم از پسر خدا بودن، شرکت در الوهیت، به صلیب کشیده شدن و سرانجام قتل عیسی علیه السلام باطل بوده و به او چنانکه شایسته‏اش است ایمان مى‏آورند. همچنین آیه شریفه از مرگ نهایى عیسی علیه السلام به طور ضمنى خبر داده است. روایات توضیح مى‏دهند که این رخداد در آخر الزمان و در دوران ظهور مهدی علیه السلام اتفاق مى‏افتد.
ج) و انه لعلم للساعة فلاتمترن بها
این آیه پس از آیاتى قرار دارد که از عیسى بن مریم‏علیه السلام به عنوان مثل بنى اسرائیل یاد شده است. لذا همه مفسران ضمیر (انه) را به عیسی علیه السلام برگردانده و آیه را چنین معنا کرده‏اند: «همانا آن (عیسى) نشانه ایى براى رستاخیر است. پس در آن تردید نکن» .
برخى از مفسران به استناد قرائت غیر مشهور آیه «و انه لعلم للساعة» گفته‏اند که مقصود از واژه «علم» نشانه است؛ یعنى نزول عیسی علیه السلام نشانه ظهور قیامت است .
از این آیه نیز استفاده مى‏شود که عیسی علیه السلام روزى از آسمان فرود مى‏آید و چون فرود او در فرجام جهان اتفاق مى‏افتد، نشانه ظهور و بروز قیامت خواهد بود.

 

نزول عیسى در روایات‏
به استناد روایات متعدد عیسی علیه السلام در حالى که دو ابر رنگى او را در برگرفته‏اند و هفتاد هزار فرشته او را همراهى مى‏کنند و دست خود را بر بالهاى دو فرشته گذاشته نزدیک مناره شرعى دمشق فرود مى‏آید، عرق از پیشانى او مى‏ریزد و در دستش حربه‏اى است، بوى بدنش چنان است که به مشام هر کافرى برسد مى‏میرد، هنگامى که وارد بیت المقدس مى‏شود مردم به امامت مهدی علیه السلام مهیاى خواندن نماز صبح یا عصرند، مهدی علیه السلام از عیسی علیه السلام مى‏خواهد تا امامت کند اما عیسی علیه السلام مى‏گوید: کسى بر شما اهل بیت پیشى نمى‏گیرد، من وزیر برانگخته شده‏ام نه امیر، پس از اقامه نماز به امامت مهدی علیه السلام، عیسی علیه السلام دجال را مى‏کشد، آنگاه به فرمان او خوکها را مى‏کشند، صلیبها را مى‏شکنند، تمام کلیساها و کنیسه‏ها ویران شده و تمام نصارى و یهود به جز مؤمنان واقعى به قتل مى‏رسند .
عیسی علیه السلام اسلام را به عنوان دین حق اعلام مى‏کند و مردم را به تبعیت از مهدى ‏علیه السلام فرا مى‏خواند .
برخى بر این نکته پاى فشرده‏اند که روایات نزول عیسی علیه السلام متواتر و اجماعى و نزول او از ضروریات دین است .

 

فلسفه نزول عیسى علیه السلام در آخر الزمان و در دوران مهدی ‏علیه السلام‏
برخى براى نزول عیسى علیه السلام حکمتهاى زیر را برشمرده‏اند:
۱ـ براى رد ادعاى یهود مبنى بر کشتن عیسى.
۲ـ دعاى عیسی علیه السلام براى درک فضیلت امت محمد صلی الله علیه و آله
۳ـ براى کشتن دجّال‏
۴ـ براى تکذیب مسیحیان در اعتقادات باطل نسبت به عیسی ‏علیه السلام
گذشته از وجوه فوق که تا حدودى اصل فلسفه نزول عیسى ‏علیه السلام را تبیین مى‏کند در بیان فلسفه نزول و همراهى عیسى ‏علیه السلام با مهدى ‏علیه السلام این نکته را مى‏توان افزود: عیسى آخرین سلسله از پیامبران بنى اسرائیل است که پیش از پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله ظهور کرده و نسب او از طریق مادر به اسحاق و ابراهیم ‏علیه السلام منتهى مى‏شود و در مقابل پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله آخرین پیامبر آسمانى است که پس از عیسى‏ علیه السلام ظهور کرده و نسب او از طریق پدر به اسماعیل و ابراهیم منتهى مى‏شود. شریعت ابراهیم که همان اسلام است از طریق پیامبران بنى اسرائیل و به ویژه عیسى ‏علیه السلام و حواریون به سمت غرب عالم کشیده شد و چنانکه امروزه شاهد هستیم مسیحیّت جمعیت انبوهى از غرب جهان را شامل مى‏شود، و این شریعت از طریق پیامبر اسلام به طرف شرق جهان گسترش یافت، پیروان هر یک از دو دین اسلام و مسیحیت همپاى یکدیگر تا به امروز بیش از یک و نیم میلیارد نفر را به خود اختصاص داده و جغرافیاى جهان را تقسیم کرده‏اند. این دو دین برغم جدایى ظاهرى از جهات مختلفى در مبانى و شریعت به یکدیگر نزدیک اند، چنانکه قرآن مسیحیان را نزدیک‏ترین امتها به مسلمانان دانسته  و آنها را به خاطر تحت تأثیر قرار گرفتن در برابر آیات الهى ستوده است . بنابراین این دو دین الهى به مثابه، دو رشته ایى هستند که برغم وحدت خاستگاه آنها ـ یعنى آیین ابراهیم ـ در اثر دخالت شیاطین و به انحراف کشیدن مسیحیت از جاده حقیقت از یکدیگر فاصله گرفته‏اند، و عیسى در آخرالزمان فرود مى‏آید تا انتهاى این رشته را بدست مهدی علیه السلام که پرچمدار و وارث اسلام است، بسپارد و با دعوت مسیحیان به پیروى از مهدی علیه السلام و پذیرش اسلام این دو رشته را به هم مرتبط سازد.
بدین خاطر است که او در حضور مردم مهدى‏ علیه السلام را براى امامت جماعت مقدم مى‏دارد و به او اقتدا مى‏کند.
در حقیقت عیسى علیه السلام نجات بخش نصارى است زیرا با رأفتى که دارد و با عشقى که مسیحیان راستین نسبت به او دارند، پیش از هلاکت آنان پا به عرصه زمین مى‏گذارد تا دلهاى بى آلایش و حقیقت جو را به سوى دین حق فرا خواند و مانع هلاکت ابدى آنها شود.
از طرفى همراهى عیسى علیه السلام با مهدى علیه السلام براى پیشبرد اهداف حضرت مهدی علیه السلام نیز مؤثرتر است؛ زیرا مسیحیان با شناختن عیسى براساس و توصیف او در کتابهاى دینى به سخنان او آسانتر از سخنان و دعوت مهدى علیه السلام تن خواهند داد و بدون آنکه کار دعوت به اسلام به قهر انجامد بسیارى از سر میل و خواست قلبى ایمان خواهند آورد.

 

۶ ـ خروج یأجوج و مأجوج‏
در آیات زیر از خروج اقوام وحشى به نام یأجوج و مأجوج در آخر الزمان سخن به میان آمده است:
و ترکنا بعضهم یومئذ یموج فى بعض و نفخ فى الصور…  «و در آن روز آنان را رها مى‏کنیم تا موج آسا بعضى با برخى در آمیزند و در صور دمیده مى‏شود.»
حتى اذا فتحت یأجوج و مأجوج و هم من کلّ حدب ینسلون  «تا وقتى که یأجوج و مأجوج (راهشان) گشوده شود و آنها از هر پشته¬ایى بتازند.»
یأجوج و مأجوج اقوامى بودند وحشى و غارتگر که ذوالقرنین بنا به درخواست اقوامى بدوى که از هجوم پى در پى یأجوج و مأجوج در امان نبوده و از ذوالقرنین یارى خواستند، میان دو کوه سدّى عظیم و بسیار محکم ساخت و بدین طریق مانع هجوم غارتگرى این اقوام وحشى شد . زیرا آنها نه مى‏توانستند از آن سد بالا بروند و نه قادرند آن را سوراخ نمایند. آنگاه پیش بینى کرد که با نزدیک شدن قیامت این سد خراب شده و یأجوج و مأجوج از هر طرف براى قتل و غارت سرازیر خواهند شد.
درباره اینکه مراد از یأجوج و مأجوج چه اقوامى است و در کجا ساکن اند و به کدام سرزمین هجوم مى‏آوردند و سدّ ذوالقرنین در کجا ساخته شد، دیدگاه‏هاى مختلفى تاکنون ارائه شده است.
علامه طباطبایی ‏قدس سره پس از مباحثى مبسوط چنین نتیجه مى‏گیرد که یأجوج و مأجوج اقوام مغول هستند .
بسیارى نیز این اقوام را از اقوام ترک منسوب به ترک بن یافث بن نوح و ساکنان مغولستان، ترکستان، سیبرى، و… دانسته‏اند .
توصیفى که از وحشى بودن و غارتگرى یأجوج و مأجوج در قرآن آمده است براساس شواهد تاریخى به قوم مغول بسیار نزدیک است، چنانکه ماجراى غارتگرى آنان در سده ششم که به چپاول کشورهاى مختلف از جمله ایران انجامید و خون هزاران انسان بى گناه وحشیانه بر زمین ریخته شد نیز گواه این مدّعاست.
توصیفى که در روایات درباره این اقوام آمده نیز با این قوم سازگار است. در روایات چهره‏هاى آنها «مجان مطرقه» یعنى سپرهاى چکش خورده، و چشمهاى آنها کوچک، و صورتهاى آنها کشیده ترسیم شده است .
و در نهج البلاغه از طغیان و سرکشى اقوامى با همین ویژگى‏ها خبر داده شده که در دیدگاه شارحان به حمله گسترده مغول تفسیر شده است .
البته در توصیف این اقوام و بزرگى اندام آنها مطالب خرافه‏اى نیز وارد شده که از نظر برخى از حدیث شناسان مردود اعلام شده است.
براساس روایات سپاه یأجوج و مأجوج چنان عظیم و گسترده است که بخش زیادى از زمین را در بر مى‏گیرد، و وقتى به آب دجله و فرات و دریاچه طبرستان مى‏رسند آنها را تمام مى‏کنند و سر راه خود تمام آذوقه مردم را مصرف مى‏کنند.
مردم از ترس آنها به خانه‏هاى خود پناه مى‏برند، اما آنها به هر منطقه ایى که مى‏رسند به قتل و غارت مى‏پردازند، و چنان از خلایق مى‏کشند که مى‏گویند ما تمام اهل زمین را کشته‏ایم حال نوبت آسمانیان است، آنگاه تیرى به سوى آسمان رها مى‏کنند و آن تیز آغشته به خون باز مى‏گردد و آنان گمان مى‏کنند که به مقصود خود نایل شده‏اند، تا آنکه به منطقه فلسطین مى‏رسند، در این هنگام عیسی علیه السلام به همراه مسلمانان بالاى کوه سینا، پناه گرفته‏اند، عیسی علیه السلام براى نابودى آنان دست به دعا بر مى‏دارد و خداوند کرم‏هایى را فرمان مى‏دهد تا وارد بینى آنها شده و گردنهاى آنها را مى‏خورد، صبح هنگام تمام آنها مى‏میرند و بوى تعفن اجساد آنها تمام زمین را فرا مى‏گیرد، پرندگان از آسمان فرود مى‏آیند و با منقارهاى خود آنان را به دریا مى‏افکند و بارانى سیل آسا و تمام زمین را از لاشه آنها شستشو مى‏دهد .
و بدین ترتیب ماجراى طغیان یأجوج و مأجوج با نابودى آنها پایان مى‏پذیرد.

 

۷ـ خروج دابة الارض‏
اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لایوقنون
عموم مفسران پذیرفته‏اند که خروج دابة الارض از نشانه‏هاى آخر الزمان بوده و پیش از ظهور قیامت اتفاق مى‏افتد ، این امر به دو جهت است:
۱ـ خود آیه همراه با قرائنى است که مدعا را ثابت مى‏کند:
الف) خارج ساختن دابه از زمین ناظر به زمانى است که هنوز زمین بر جاى خود بوده و نظام جهان به هم نریخته است.
ب) ضمیر (لهم) به استناد آیه پیشین به کافران لجوج باز مى‏گردد که برغم همه کوششهاى پیامبر صلى الله علیه وآله بخاطر تاریکى دل و کورى باطن از هدایت ایشان محروم اند. و هدف از بیرون آوردن دابّه اعلام پایان پذیرى سودمندى ایمان است. پیداست این ویژگى‏ها مربوط به دنیا و پیش از فروریختن نظام هستى مى‏باشد.
ج) در آیات بعدى از نفخ صور که سرآغاز قیامت است سخن به میان آمده است. ترتیب منطقى اقتضاء مى‏کند که خروج دابة الارض پیش از آغاز قیامت اتفاق افتد.
۲ـ در روایات فراوانى خروج دابة الارض به عنوان یکى از نشانه‏هاى مسلّم آخر الزمان معرفى شده است .

 

دابة الارض در روایات‏
در پاره¬ایى از روایات چنین آمده است: هنگامى که عیسى علیه السلام به همراه مسلمانان مشغول طواف به دور کعبه است، زمین زیر پاى آنها لرزیده و صفا را مى‏شکافد و در آغاز سر دابّه که داراى کرک و مو است و سپس تمام بدن از صفا خارج مى‏شود نه کسى را یاراى گرفتن آن است و نه گریز از آن.  به همراه دابّه انگشتر سلیمان و عصاى موسى‏علیه السلام است. مردم از ترس آن به مسجد الحرام پناه مى‏برند اما او متعرض کسى نمى‏شود، با هر ملیتى به زبان خودشان صحبت مى‏کند و به حقانیت اسلام و بطلان سایر ادیان گواهى مى‏دهد، دابّه عصاى خود را روى پیشانى سلمان مى‏گذارد و چهره مؤمن بسان ستاره‏اى درخشان روشن مى‏گردد و بین چشمانش مى‏نویسد این مؤمن است، و با انگشتر سلیمان بر پیشانى کافر مى‏گذارد نقطه ایى تاریک و سیاه ظاهر شده روى آن مى‏نویسد این کافر است، و بدین ترتیب صف مؤمنان حقیقى از کافران را جدا مى‏سازد .

 

ماهیت دابّة الارض‏
در عموم روایات اهل سنت دابه حیوانى عجیب الخلقه داراى چهار پا، سرى همچون سر گاو، چشمى همچون چشم خوک و گوشى بسان گوش فیل ترسیم شده است .
و برخى از مفسران با استناد به اطلاق دابه بر حیوان و نیز دلالت سخن گفتن حیوان بر معجزه، حیوانى بودن دابّه را ترجیح داده‏اند ، اما افزون بر مواردى اندک در روایات اهل سنت در تمام روایات و تفاسیرشیعه دابّه به انسان و شخص حضرت امیر علیه السلام تفسیر شده است. در تفسیر قرطبى آمده که ماوردى از محمد بن کعب روایت مى‏کند که از علی علیه السلام سؤال شد دابه چیست؟ علی علیه السلام فرمود: «اما واللَّه ما لها ذنب و ان لها لحیة. سوگند به خدا دابه داراى دم نیست بلکه داراى محاسن است.» ماوردى مى‏گوید: این کلام اشاره دارد که دابّه انسان است هر چند بدان تصریح نشده است.
قرطبى مى‏گوید: برخى از مفسران متأخر مقصود از دابه را انسان متکلمى دانسته‏اند که با اهل بدعت و کفر به مناظره مى‏پردازد .
در روایتى آمده است پیامبر صلى الله علیه وآله علی علیه السلام را در حالى که روى شن دراز کشیده بود بیدار کرد فرمود: یا دابة الارض آنگاه خطاب به اصحاب فرمود: این نام مخصوص علی علیه السلام است .
اصبغ بن نباته مى‏گوید نزد امیر مؤمنان رفتم در حالى که مشغول خوردن نان، سرکه و روغن بود پرسیدم مقصود از دابّه چیست؟ فرمود: او دابه¬اى است که نان، سرکه و روغن مى‏خورد . بنابراین خروج دابة الارض که احتمال دارد ناظر به على علیه السلام باشد، از مسلمات است.

۸ ـ رجعت‏
و یوم نحشر من کل امة فوجاً ممن یکذّب بایاتنا فهم یوزعون
این آیه از حشر گروهى از تکذیب¬کنندگان از میان هر امت خبر مى‏دهد و به سه دلیل مقصود از آن حشر در قیامت نیست:
الف) حشر در قیامت همگانى است و هیچ کس از آن مستثنا نیست . در حالى که طبق مفاد این آیه تنها گروهى خاص از هر امت محشور مى شوند .
ب) این آیه پس از آیه «دابة الارض» آمده که نشانگر وقوع چنین حشرى همزمان یا پس از خروج دابة الارض است. و از آنجا که خروج دابة الارض از رخدادهاى آخرالزمان و پیش از قیامت است، مى‏توان نتیجه گرفت که این حشر پیش از قیامت اتفاق مى‏افتد.
ج) در چند آیه پس از آن از دمیدن در صور سخن به میان آمده است، نظم منطقى ایجاب مى‏کند که این آیه ناظر به حوادث پیش از قیامت است .
براساس روایات اهل بیت علیهم السلام در آخر الزمان و پس از استقرار حکومت مهدى علیه السلام خداوند گروهى از مؤمنان صالح و جمعى از کافران و جنایت پیشگان تاریخ را زنده مى‏کند تا با کیفر کافران و ستمکاران بدست صالحان ضمن انتقام از آنان دل مؤمنان را شادمان سازد.
رجعت از عقاید اختصاصى شیعه است و متکلمان شیعه ضمن تأکید بر امکان رجعت و وقوع آن در برخى از اقوام پیشین نظیر زنده شدن اصحاب کهف پس از گذشت سالیان متمادى، رجعت گروهى از بنى اسرائیل پس از مرگ در کوه طور و… و با استناد به آیه مزبور و روایات اهل بیت علیهم السلام وقوع آن را در آخر الزمان حتمى مى‏دانند، در عین حال معتقدند رجعت جزء اصول عقاید شیعه نیست و انکار آن خدشه¬ایى به عقیده نمى ‏رساند                                     -----------------------

http://14masomin.blogfa.com/post-785.aspx

------------------------

تاب تماشا

چشم یعقوب به دیدار تو حیران مانَد

یوسف از حسن تو انگشت به دندان مانَد


پرده بردار كه از شرم تماشای رخت

تا صف حشر ، قمر سر به گریبان مانَد


برتر و بهتر و زیباتر و پاكیزه تری

كه بگویم گل روی تو به رضوان مانَد 

هر كه بر سلسله عشق تو تسلیم نشد

گردنش بسته به قلاده شیطان مانَد 


این عجب نیست كه تا حشر به یاد لب تو

خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

گرچه در دیده ما تاب تماشای تو نیست

مهر در ابر روا نیست كه پنهان مانَد 

همه شب بر سر آنم كه ز راه آیی و من

جان نثار قدمت سازم اگر جان ماندَ

یوسف مصر ولا بیشتر از این مگذار

چشم یعقوب به دروازه كنعان مانَد 

چند باید ز فراق تو به حبس دل ما

ناله بی كسی عترت و قرآن مانَد 

به پریشانی بنده نگهی كن مگذار 

بیش از این ملت اسلام پریشان مانَد

--------------

پنجره ی احساس

یااباصالح المهدی "عج " ادرکنی

-----------------

ای پنجره ی احساس ،در کوچه ی تنهایی

آرام نمی گیرد ،هان این دل دریایی

در حسرت یاد تو، تا مرغ سحر بی خواب

از عطر تو جان گیرد، این ساقه ی مینایی

نیلوفر یاد تو ،پیچیده بر این احساس

بی یاد تو می میرد، هر صبح شکیبایی

در پیچش زلف تو ،رازیست پر از شبنم

باران زده بر این دل، از شدت زیبایی

با دیده ی تر دیدم، یک شاخه تبسم را

یک سینه پر از حسرت ،یک نقش چلیپایی

در ظلمت شب پیچید، طوفان نگاهی سرخ

کز شمع رخش تابید، یک مرد اهورایی

در نرگس چشمانش، آیینه دلتنگی

بنوشته به خطی خوش، ای کاش که باز آیی!

http://mohebingolnarges.blogfa.com

---------------------

یــــاران خراسـانی

سرخوش ز سـبوی غم پنهانی خویشـم      

 

   چــون زلف تو سـرگرم پریشانی خویشم

-------------------------

در بــــزم وصـال تو نگـــویم ز کم و بیـــش       

 

  چـون آینــه خو کرده به حیرانی خویشم 

-----------------

لــب باز نکـــردم به خروشــی و فغانــــی       

  مــن مـــحرم راز دل طـــوفانی خویشــم 

---------------------

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی     

   عمریست  پشیمان ز پشیمانی خویشم 

----------------------

از شوق شــکر خنده لبـش جان نسپردم     

    شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم 

-----------------

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر    

    افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم 

-----------------


هر چند  امیــن بسته ی دنیـــا نیــم امــا    

      دلبســــته ی یــــاران خراسـانی خویشم

-------------- 

منبع

 

------------------------

پیامک ها و اشعار مختص امام زمان علیه السلام

 بالی برای رفتن تا آسمان بده

  راهی برای دیدن رویت نشان بده

  ما مردمان ساده دل این زمانه ایم

  اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده

 ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم

 اندازه لیاقتمان جمکران بده

 برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن

  ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده

  خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان

  بعد قبر مادر خود را نشان بده 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 بقدر تشنگی اگر تشنه امر فرج بودیم خدا داند فرج اینقدر طولانی نمی شد

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ 

گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم

 

  بگذار که من چشم به پایت بگذارم آقا

 

  تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ 

یوسف ما / ما تو را و خود را در کوچه غفلت خویش گم کردیم. پیدایمان کن .

 

 امان ز لحظه غفلت... 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

منی که مایه ننگم به حد رسوایی

 

 چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی

 

 چو خویش یار تو دیدم چه نیک فهمیدم

 

 عزیز فاطمه مهدی چقدر تنهایی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

مجنون حریف غصه لیلا نمیشود

 

 زخم دل فراق بی تو مداوا نمیشود

 

 فالی زدم بحضرت حافظ که باز گفت

 

  بخت همیشه بسته ما وا نمیشود

 

  دلخوش به هیئتم که شنیدم حضورتان

 

 جز در هوای روضه سقا نمیشود

 

جان دو دست حضرت عباس جان مشک

 

 آقا بیا که بخت دلم وا نمیشود

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات

 

 بر جان و دل صبور مهدی صلوات

 

 تا امر فرج شود مهیا بفرست

 

بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

 

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

 

 خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن

 

 خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

 

  برای ما که خسته ایم نه

 

 ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

 

  تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام

 

 دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

غمگینترین حادثه زندگیم این است شمس شموس من تویی و هیچگاه ندیدمت یا صاحب الزمان(عج)

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

یا صاحب الزمان در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

هزار جمعه رسید نگار ما نرسید

 

 هنوز وعده دیدار یار ما نرسید

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

بیا برای فرج روز و شب دعا کنیم

 

  دل امام خویش را از خود رضا کنیم

 

عزیز فاطمه مهدی (عج) دلش پر زخون است

 

  بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

 

 بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

 

سوگند به هر چهارده آیه نور

 

 سوگند به زخم های سرشار غرور

 

 آخر شب سرد ما سحر می گردد

 

 مهدی به میان شیعه برمی گردد

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست

 

 پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد

 

 دعا کبوتر عشق است و بال و پر  دارد

 

بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب  

 

که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد

 

بخوان دعای فرج را و نا امید مباش

 

 بهشت پاک اجابت هزار در دارد

 

 بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است

 

خدای را، شب یلدای غم سحر دارد

 

 بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال

 

 مسافر دل ما، نیت سفر دارد

 

 بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

 

  ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد

 

 بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا

 

حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد

 

 توسط: ابوالفضل منظوری

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

آنگاه كه احساس دلتنگي كردي همراه ملائک بخوان : اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن

 

 توسط : دریا

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

مرا با عشق خود درگیر کردی *** به پایم با غمت زنجیر کردی

 

 بدان دنیای بی تو هیچ باشد *** دلم را از زمانه سیر کردی

 

 تو با رفتن به پشت ابر ایّام *** غروب جمعه را دلگیر کردی

 

 دوست دارم که یک شب جمعه** صبح گردد به رسم خوش عهدی

 

  ناگهان بشنوم زسمت حجاز *** نغمه ی دلخوش انا المهدی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

برگرد که بر بهارمان میخندند

 

یک عده به حال زارمان میخندند

 

آنقدرنبودنت به طول انجامید دارند

 

 به انتظارمان میخندند

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

بر شعبان و نيمه ماهش صلوات*

 

 برمهد ي وآن هاله نورش صلوات*

 

 *برخال لب وجام ظهورش صلوات*

 

بي پرده همه انس وملك ميگويند*

 

 برسال ومه و وقت ظهورش صلوات*

 

 ارسالی توسط : 
م.میرزایی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

دل را زکمنـد تن رهـاندیم بیـا

 

در مروه ترا به شوق خواندیم بیا

 

تو غنچه نرگسی و ما، در ره تو

 

 تا کعبـه گــل لاله فشـاندیم بیا

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

کـم کم دلـم از این و از آن سیر می‏شود

 

 با چشـم مهربان تـو تسخیر می‏شود

 

 این خواب‏ها که همسفر هر شب من است

 

 یک روز مو به مو همه تعبیر می‏شود

 

 فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است

 

 تعجیل کن عزیز دلم دیر می‏شود

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

 

 شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

ای آفتاب هستی ای شور عشق ومستی / بازآ بخوان کلامی زان معجز الهی

 

 ای دیده ها به راهت ای قائم هدایت / تا کی کنم حکایت شرح غم جدائی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

* شاها ز بهر خدا٬ بر عاشقان نظری * * بر کشتگان رهت٬ از لطف کن گذری  * *

 

 تا چند ناله کنیم ٬ از دیده ژاله کنیم * * یا رب به ناله این دلخستگان نظری * *  

 

عالم شب است و بیا٬ جان بر لب است و بیا* * این شام هجر و مگر٬ نبود دگر سحری* *

 

  کشتند جدّ تو را٬ لب تشنه آه و صدا * * رأسش به نوک سنان٬ چون مه به جلوه گری* *

 

 استاد ع

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

السلام ای روزهای بی گناه

 

 السلام ای شور اشک و سوز و آه

 

 السلام ای روزه دار بی قرین

 

السلام ای دلبر صحرا نشین

 

 یک شبی افطار مهمانم نما

 

تو خودت قاری قرآنم نما

 

  السلام علیک یا اباصالح المهدی عج

 

 از: م- آقاجانی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

چشمهایم از دلم رنجیده اند!

 

  هر چه را دل خواست آنها دیده اند!

 

 در عوض یک کار مشکل خواستند!

 

 دیدن موعوود از دل خواستند!

 

چون نباشددل پی دریای نور!

 

 بسته باشد دیده هنگام ظهور!

 

مهدیا٬ دل را خودت یاری بده!

 

 اللهم عجل لولیک الفرج

 

 ارسالی توسط : ی.قارلقی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

تقصیر من است که تو کم می آیی

 

 وقتی که شوم اسیر غم میایی!

 

این جمعه و آن جمعه دیگر حرف است

 

آدم بشوم سه شنبه هم می آیی  

 

ی.قارلقی

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

دلها همه منتظر برای فرج است

 

درنای بنفشه ها نوای فرج است

 

ذکری که حجاب غیب از او میگیرد

 

ای عاشق منتظر دعای فرج است....

 

اللهم عجل فرجهم....

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

دارد زمان آمدنت دیر میشود

 

دارد جوان سینه زنت پیر میشود

 

تاثیر گریه های غریبانه شماست

 

 دنیا غروب جمعه چه دلگیر میشود

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را / بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را

 

 تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست / بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

کی شود بینم رخ ماه دل آرای ترا

 

 تا کشم بر دیدگان خاک کف پای ترا

 

 سر به بالین با امید دیدن رویت نهم

 

تا مگر در خواب بینم روی زیبا ترا . .

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

 

شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

خدایا مردم از هجران مهدی / ندیدم چهره تابان مهدی

 

 چنانم کن که بنمایی حسابم / مرا در زمره یاران مهدی . . .

 

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

http://mahdikhahadamad.blogfa.com/post-201.aspx

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

عاشقانه با مولا

------------------

ندیدم شهی در دل آرایی تو به قربان اخلاق مولایی تو

  

تو خورشیدی و ذره پرور ترینی فدای سجایای زهرایی تو

  

نداری به کویت ز من بی نواتر ندیدم کریمی به طاهایی تو

  

نداری گدایی به رسوایی من ندیدم نگاری به زیبایی تو

  

نداری مریضی به بد حالی من ندیدم دمی چون مسیحایی تو

  

نداری غلامی به تنهایی من ندیدم غریبی به تنهایی تو

  

نداری اسیری به شیدایی من ندیدم کسی را به آقایی تو

  

امید غریبان تنها کجایی؟ چراغ سر قبر زهرا کجایی؟

  

تجلی طه، گل اشک مولا، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

  

گرفتار گودال خونین، گرفتار غم های زینب، سیه پوش قاسم

  

عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا

  

نفس های سجاد، نواهای باقر، دعا های صادق

  

کس بی کسی های شب های کاظم

  

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

 

تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی؟

  

دلم جز هوایت هوایی ندارد لبم غیر نامت نوایی ندارد

  

وضو و اذان و نماز و قنوتم بدون ولایت صفایی ندارد

  

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس خراب است و ویران بهایی ندارد

  

بیا تا جوانم  بده رخ نشانم که این زندگانی وفایی ندارد

http://entezarehojat.blogfa.com/cat-7.aspx

-------------------

 

تو کجایی گل نرگس؟

عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد، 
گل زخم نمک خورد، 
زمین مرد، 
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد، 
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است، 
و در حسرت یک پلک نگاه است، 
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم

مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی

به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم

که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
شب من روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...
تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن
که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است
وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است
که این روضهء مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،
ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه
که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»
دلت تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
تو کجایی ... تو کجایی...

-----------------

http://mahdiyar12.mihanblog.com/post/89

-------------------

کربلای انتظار

کربلای انتظار

امام حسین
 

درباره وجوه تشابه امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) روایات متعددی وجود دارد و پژوهشگران در این باره تالیف های ارزشمندی دارند. این نوشتار نیز بر آن است که بخشی از پیوند عاشورای امام حسین (علیه السلام) و انتظار حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را باز گوید. پیوندی که رمز حیات شیعه و راز بقای آن است و به اعتقاد برخی صاحب نظران:

 

« "عاشورا" انتظار برآورده نشده ی شیعه است و "انتظار" عاشورای برآورده شده شیعه »

 

زمانه

 

زمانه امام حسین (علیه السلام) عصر بدعت ها و غفلت ها است. سنت رسول (صلی الله علیه وآله) ترک شده است و کسی چون یزید بر مسلمین حکومت می کند و تنها شیوه زنده ماندن اسلام این است که حسین و یارانش به قربان گاه بروند.

 

حضرت مهدی (علیه السلام) نیز وقتی قیام می کند مردم به عصر جاهلیت بازگشته اند و معارف قرآن و دین را تحریف کرده‌اند. زمانه حسین و مهدی(علیهماالسلام) در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت مشابه یکدیگر است.

 

امام حسین (علیه السلام) در خطبه کوتاهی در مسیر کربلا می فرمایند:

 

«براستی این دنیا سخت دگرگون و ناآشنا شده، خیر از آن رخت بسته و جز مقدار ناچیزى، همانند ته‏مانده ظرف، و زندگى پستى چون چراگاهى، از آن باقى نمانده. مگر نمى‏بینید كسى به حق رفتار نمى‏كند و از باطل دست نمى‏كشد. تا مۆمن، به حق، مشتاق لقاى خدا شود؟ من مرگ را جز سعادت نمى‏بینم و زندگى با ستمكاران را جز محنت نمى‏دانم. مردم بندگان دنیا هستند، دین لعابى است كه تا زندگى روبراه است، به دور زبان مى‏گردانند و چون دوران آزمایش رسد دینداران كمیاب شوند. (1) »

 

حضرت علی(علیه السلام) نیز درباره دوران ظهور می فرمایند:

 

«وقتی مهدی(علیه السلام) قیام کند خواهش نفسانى را به هدایت آسمانى بازگرداند، و آن هنگامى است كه - مردم- رستگارى را تابع هوى ساخته‏اند  و رأى آنان را پیرو قرآن كند، و آن هنگامى است كه قرآن را تابع رأى خود كرده‏اند. ...پس روش عادلانه را به شما بنماید و آنچه از كتاب و سنّت مرده است زنده فرماید. (2)»

 
«اى گروه شیعه! شیعه آل محمد! شما همچون سرمه‏اى كه به چشم میكشند خالص می شوید. زیرا كسى كه سرمه به چشم می كشد می داند سرمه كى وارد چشم مى‏شود ولى نمیداند چه وقت از بین میرود. شما نیز (روزگارى خواهید داشت) كه یك نفر از شما صبح، خود را در راه دین حق مى‏بیند، ولى شب از دین بیرون رفته است، و در وقت شب در راه دین حق می باشد ولى صبح از دین خارج شده است‏»
 

 

همچنین فضیل بن یسار از حضرت صادق(علیه السّلام) روایت نموده كه فرمود:

«هنگامى كه قائم ما قیام میكند با مردم نادانى روبرو می‌گردد كه در نفهمى از جهال جاهلیت كه پیغمبر با آنها مواجه بود؛ بدترند عرض كردم: چطور؟ فرمود: وقتى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) مبعوث شد مردم بتهائى از سنگ و صخره‏ها و چوبهاى تراشیده را پرستش می كردند و زمانى كه قائم قیام میكند، همه مردم كتاب خدا (قرآن) را به میل خود تأویل نموده به آن استدلال می كنند (3)».

 

طلب یاری

 

فریاد طلب یاری امام حسین (علیه السلام) در صحنه کربلا مشهور است، حضرت مهدی (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند و همچنین در دوران غیبت، در طلب یار است.

 

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده فرمود: «هنگامى كه امام حسین (علیه السّلام) با عمر سعد روبرو شد، و آتش جنگ شعله‏ور گردید، خداوند امداد غیبى پیروزى را بر فراز سر حسین (علیه السّلام) فرو فرستاد، به طورى كه بالهاى خود را بر بالاى سر حسین (علیه السّلام) گشودند، سپس همان امدادها، امام حسین علیه السّلام را بین دو چیز- پیروزى بر دشمن و لقاى خدا- مخیّر نمودند، امام حسین علیه السّلام لقاى خدا را برگزید. امام حسین (علیه السّلام) در این هنگام فریاد زد:

 
امام حسین
 

«اما من مغیث یغیثنا لوجه اللَّه، اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول اللَّه‏

 

آیا فریادرسى نیست كه براى خوشنودى خدا به فریاد ما برسد، آیا دفاع‏كننده‏اى نیست كه از حریم حرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم دفاع نماید؟ (4)»

 

حضرت مهدی (علیه السلام) هم در روز ظهور تكیه به خانه خدا می دهد و در حالى كه پناه به او برده است، می گوید:

 

«اى مردم! ما از خداوند و هر كس كه دعوت ما را بپذیرد استمداد مى‏كنیم. من از خانواده محمد پیغمبرتان هستم. ما از هر كس به خداوند و محمد نزدیكتریم.... من از هر كس به سنت پیغمبر آشناترم. شما را به خدا سوگند می دهم كه هر كس سخن مرا شنید حاضران به غائبان برسانند من شما را به حق خدا و رسول و خودم كه از دودمان رسول خدا میباشم قسم می دهم كه ما را یارى نمائید و ستمگران را از ما دور كنید، زیرا ما (آل محمد) را ترسانیده و بر ما ستم نموده و ما و فرزندانمان را از خانه‏هامان آواره كردند. به ما تعدى نمودند و از رسیدن بحق خود بازداشتند. اهل باطل ما را به وحشت انداختند، پس خدا را به نظر بیاورید و به ما آزار نرسانید، بلكه یارى كنید تا خدا هم شما را یارى نماید. (5)»

 

همچنین حضرت مهدی (علیه السلام) ضمن یکی از توقیعات خویش خطاب به شیعیان در عصر غیبت می فرماید:

 

«ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نمی‏بریم. اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می‏آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می‏کردند. تقوای خدا پیشه کنید و ما را برای رهایی بخشیدنتان، از فتنه‏ای که به شما روی آورده است، یاری دهید. (6)».

 
«هنگامى كه قائم ما قیام میكند با مردم نادانى روبرو می‌گردد كه در نفهمى از جهال جاهلیت كه پیغمبر با آنها مواجه بود؛ بدترند عرض كردم: چطور؟ فرمود: وقتى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) مبعوث شد مردم بتهائى از سنگ و صخره‏ها و چوبهاى تراشیده را پرستش می كردند و زمانى كه قائم قیام میكند، همه مردم كتاب خدا (قرآن) را به میل خود تأویل نموده به آن استدلال می كنند »
 

آن ها که پیوستند، آن هاکه پیمان گسستند

 

به کاروان حسین (علیه السلام) کسانی پیوستند که امیدی بهشان نبود همچون زهیر و حر که یکی عثمانی بود و در صفین بر علیه علی شمشیر زده بود و دیگری فرمانده سپاه عمر سعد بود. وکسانی هم به بهانه های واهی از یاری امام سر باز زدند و یا در میانه راه از مولایشان بریدند چه آنانی که در میانه راه جداشدند و یا کسانی که از میدان نبرد گریختند.

 

در مورد قیام حضرت مهدی (علیه السلام) نیز امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

 

إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ یَرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِی سُنَّةِ  عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَر

 

هنگامی که قائم قیام کند از امر(ولایت) او کسانی بیرون می روند که همواره چنین به نظر می رسید که از یاران او باشند و به امر (ولایت) او در میایند کسانی که مانند خورشید پرستان و ماه پرستانند(7).

 

امام محمد باقر (علیه السلام) نیز درباره امتحان شیعیان در آخرالزمان می فرماید:

 

«اى گروه شیعه! شیعه آل محمد! شما همچون سرمه‏اى كه به چشم میكشند خالص می شوید. زیرا كسى كه سرمه به چشم می كشد می داند سرمه كى وارد چشم مى‏شود ولى نمیداند چه وقت از بین میرود. شما نیز (روزگارى خواهید داشت) كه یك نفر از شما صبح، خود را در راه دین حق مى‏بیند، ولى شب از دین بیرون رفته است، و در وقت شب در راه دین حق می باشد ولى صبح از دین خارج شده است‏.(8)»

 

امید آن است که در کربلای انتظار ندای "هل من ناصر" مهدی را لبیک گوییم و از کسانی باشیم که تا پیروزی در رکاب قائم آل محمد می مانند.

 

پی نوشت:

1)      تحف العقول، حرانی، حسن بن علی، ص 245

2)      نهج البلاغة / ترجمه شهیدى ، ص  138

3)      بحار الأنوار) ،ج 52، ص 362 

4)      غم نامه كربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف)، ص 126

5)      بحارالانوار، ج 52، ص 238

6)      بحارالانوار، ج 53، ص 178

7)      بحار الانوار، ج 52، ص 364

8)      بحارالانوار، ج 52، ص 101

--------------------

http://montazer-mouood.blogfa.com/post-167.aspx

-------------